درسته ولی......
خواب من...
شبي خواب ديدم با خدا كنار ساحل قدم ميزنم،رد پاي هردوي ما روي ساحل بود،
وقت ي برگشتم و به گذشته نگاه كردم ديدم در موقع سخت ي تنها يك رد پا كناره
ساحل است،پس به خدا گله كردم وگفتم:خداياچرا درموقع سختی مراتنها گذشتی،
خدا لبخندی زدو گفت :فرزندم در آن موقع تو بر دوش من بودی........
دوستان عزیز در اعتکاف امسال یک جانباز شیمیایی به نام سردار بهزاد زارع
حضور داشتند که سخنران حلقه سیاسی اعتکاف امسال بودند که اطلاعات
خوب و جالبی را به ما انتقال دادند..........
ایشان تحلیل ها و مقالات خود را در وبسایت شخصی خودشان میگذارند که
پیشنهاد میکنم حتما در اسرع وقت بخوانید چون مقالات پرمحتوا و جالبی
نوشته و می نویسند......
این سه روز هم گذشت...
انگار همین دیروز بود که داشتم وسایل رو جمع می کردم و آماده می شدم.....
بله این سه روز گذشت........سه روز معتکفی و خدایی شدن و ... هم گذشت.....
ان شاءالله به امید خدا دیگر ناامید نشوم و مثل پارسال.........
آری گذشت و ان شاءالله نیز بخشیده شدیم........
نمی دونم چه حکمتی داشت ولی در آخرین لحظه ها چه کسایی که التماس دعا
کرده بودند و چه نکرده بودند و.... همه و همه در همون لحظات به یادم افتادند و
خداروشکر همه رو دعا کردم و شرمنده نشدم............
"ان شاءالله همه عزیزان عاقبت بخیر بشن و به حاجت ها و آرزوهای خیرشون برسند"
این بود دعای من در همون لحظات...........
خدایا شکرت
یاعلی