" مادر " دو بخش است :
" ما " و " در " . . .
آری ماجرای ما از در شروع شد . . .
سخت است دیدن مادر در بین دیوار و در . . .
با که بگوییم " گل تاب فشار در و دیوار ندارد " . . .
سخت است . . .
دیدن کتک خوردن مادر . . .
دیدن مسمار و سینه . . .
دیدن پهلوی شکسته . . .
سخت است . . .
دیدن دست های بسته پدر . . .
دیدن بازوان ورم کرده مادر . . .
دیدن صورت خسته و کبود مادر . . .
سخت است . . .
دیدن نماز بی قنوت مادر. . .
دیدن گریه های پدر هنگام ساختن تابوت مادر . . .
سخت است . . .
دیدن شبانه دفن کردن بدن بی جان مادر . . .
دیدن پدر و مادر هنگام وداع آخر . . .
سخت است . . .
تمام این ها سخت است . . .
ولی زینب دید و فقط آرام گریه کرد . . .
فقط صبر کرد . . .
سخت است . . .
اما از آن سخت تر هم هست . . .
لا یوم کیومک یا اباعبدالله . . .
کربلا ، حسین ، زینب . . .
این بود آخر صبر . . .
و این سخت تر است . . .